من فقط یک هستم


     گیریم که من شاد باشم، گیریم که دنیا به من و من به دنیا لبخند بزنم، گیریم که زندگی برای من سراسر خوشی باشد، گیریم که هیچ رنجی نداشته باشم، گیریم که همه چیز وفق مراد باشد، گیریم که فلک سهم من را از زندگی داده باشد، گیریم که من همه در رفاه باشم، همه چیز آرام، زندگی آرام باشد، دلم غم نشناسد، من خوب باشم، سالم باشم و … . اما آیا فایده ای دارد؟ آیا من تنها ساکن این کره ی خاکیم؟ باز اگر آدم و حوا بود می توانست ادعا کند تنها ساکن تمام زمین است اما من میان این همه میلیارد فقط یکم.

   وقتی از میلیاردها کسانی گرسنه باشند من یک سیر باشم چه فایده ای دارد؟ اگر در میان میلیاردها کسانی میان جنگ و توپ و تفنگ باشند من یک در آرامش نشسته باشم چه فایده دارد؟ اگر میان میلیاردها آدمهایی آواره باشند من در خانه ای بزرگ زندگی کنم چه فایده دارد؟ میان میلیاردها آدم، آدمهایی کامشان زهر است، دستهایشان خالی، نانشان خون، آبشان اشک است و من میان این همه یک هستم. میان میلیاردها آدم میلیونهایش در رنجند، گرسنه اند، در جنگند، آواره اند. من فقط یک هستم. جهان در انتظار توست. از میلیاردها آدم میلیونهایش انتظار فرج تو را دارند. فقط تویی که می توانی جهانی را تغییر دهی. 

 

من فقط یک هستم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.